بیست و یکم(تروخدا کمکم کن خدا)

از امروز دیگه تا دو ماه باید هر روز از 8:30 تا 4 شرکت باشم و کار ویرایشم رو تموم کنم

از استاد ها هم که اجازه گرفتمو.. امروز اولین روز بود

ساعت چهار ( یک ساعت و ربع زودتر از بقیه) که از شرکت زدم  بیرون،

حس خوشمزه ای بهم دست داد

یاد اون دوران مدرسه ام افتادم که وقتایی که معلم نمیومدو....زود تعطیل میشدیم

  میدویدیم به سمت خانه تا کارتون فوتبالیستا و.... ببینیم


یادش به خیر. امروز بوی اون روزهای کودکانه رو دوباره احساس کردم!!!

--------------------------------------------

این دوماه باید حسابی کار کنم تا 500 تومان گیرم بیاد و یکم از قرضها رو بدم

خدا کنه سر برج نصف حقوقم رو بدن و نگن قرارمون برای پایان دو ماه و اتمام پروژه اس!!!

اگه ندن واویلا میشه...

تازه بعد از دو ماه هم من میمونم و امتحانات پایان ترم و پایان نامه و...وای خدا به دادم برسه

نمیدونم چیکار کنم...چجوری هم کار کنم هم اینهمه وقت برای درس و دانشگاه داشته باشم

خدایا چقدر من....هیچی خداجون

فقط لطفا هرچه زودتر یه اسپانسر خوب برام ردیف کن..هیچ کسی رو ندارم که پشتم رو بهش گرم کنم جز تو....

خدایا اوضام خیلی قاراش میش شده....تروخدا کمکم کن خدا